میم الف | مجتبی افشاری

ساخت وبلاگ

ببین که می کُشدم در غم تو حالِ غریب

نمی رسد به تو دستانم ای محالِ غریب

ز بی کسی به صبوری، ز غم به خودداری

مدام در نوسانم سی و دو سالِ غریب

 

از غزلی

مجتبی افشاری

میم الف | مجتبی افشاری...
ما را در سایت میم الف | مجتبی افشاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimalefo بازدید : 48 تاريخ : يکشنبه 26 آبان 1398 ساعت: 10:16

اول فروردین با اول مهر هیچ توفیری نمی کند.
آب و هوا، زاویه تابش خورشید، فاصله دو نیمکره با خورشید و ...
اصطاحا روز نخست پاییز را می گویند اعتدال پاییزی و اول فروردین را می گویند اعتدال بهاری.
ازین بابت که ساعات روز و شب در این دو روز برابرند. یعنی ۱۲ ساعت روز داریم و ۱۲ ساعت شب.
اما...
اما چه رازی است که آن روز غم مثل بختک می افتد به جان آدم و امروز اما ...
امروز چقدر خوب است.
و این تنهاییِ غریب ...

عید بر شما خجسته

میم الف | مجتبی افشاری...
ما را در سایت میم الف | مجتبی افشاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimalefo بازدید : 42 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 18:14

عشق را در سنه ی بیستِ عمرم، چون شهددر گلوگاه وجوم می ریختمن نمی دانستم ،حد شیرینی رامن نمی فهمیدم ،این که دل می زند این شیرینیواین که معنایی هست اگر این تلخیِ هر ثانیه راهمه از برکتِ آن شیرینی استاوجِ نابیناییتبِ حیرانی و بی پرواییبه "جوانی" سوگنداین ندیدن ها راهمه از چشمِ "جوانی" دیدندمن ولی از چشمش. من نمی دانستم.چشم من کورِ دو چشمانش بود.سرِ من گرمِ دو پیمانه شراب. "او چنان باران بود""آسمانی" و "زلال"همه ی ذهن من از این دو سه معنا لبریزمن نمی دانستم ،همه وهم است و غبارآمد و شُست و گرفتآن زلالی ها رامهربانی ها را "او" کدام است؟ توییبانیِ هر نفسِ بالاجبارکز گلوگاه وجودم چون زهرمی شکافد دیوارت میم الف | مجتبی افشاری...ادامه مطلب
ما را در سایت میم الف | مجتبی افشاری دنبال می کنید

برچسب : نمی,دانستم, نویسنده : mimalefo بازدید : 46 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 12:56



جز رشته رشته خیالش
چیزی به چنته ندارم
امشب که صحبت موهاش
افتاده توی دهان ها

#مجتبی_افشاری
زمان در بلندای یلدایتان از فرط خوشی کوتاه بیاید. این امید من برای شماست.

| دوشنبه بیست و نهم آذر ۱۳۹۵| 11:10||


میم الف | مجتبی افشاری...
ما را در سایت میم الف | مجتبی افشاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimalefo بازدید : 66 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 9:03

شاعر تو را که فهمد؟ زین خیلِ درمندان" تا خرمنت نسوزد ، تشویش ما ندانی"مجتبی افشاری----------------------------------------------تو فارغی و عشقت بازیچه می‌نمایدتا خرمنت نسوزد تشویش ما ندانیسعدی----------------------------------------------شاعر! تو را زین خیل بی دردان کسی نشناختتو مشکلی و هرگزت آسان ک میم الف | مجتبی افشاری...ادامه مطلب
ما را در سایت میم الف | مجتبی افشاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimalefo بازدید : 55 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 9:03

سعادتی ست که دیدیم پخته تر شدنتخوشا به فصلِ اهوراییِ پدر شدنتخدات پشت و پناه است و او تو را کافیستمیان خیلِ حسودان، برای سر شدنتتو در مسیر رفاقت وفورِ معرفتیاگرچه این شود اسبابِ مختصر شدنتمباد آنکه بفهمم به غم دچار شدیمباد آنکه ببینم چو من هدر شدنتبه اعتبار تو سوگند، اعتبار منیچه خواهمت به دعا غیرِ معتبر شدنت؟تو ای شب از تو سپاس و خدای تو که مراسپرد دست تو تا موعدِ سحر شدنتمجتبی افشاریپ.ن: رفیقمان همین روزها پدر شده است. نام نورسیده ی مبارک "اهورا"ست. میم الف | مجتبی افشاری...ادامه مطلب
ما را در سایت میم الف | مجتبی افشاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimalefo بازدید : 44 تاريخ : يکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 11:15

گمان کن هسته ی قِناس و لب تیزِ هلو را با گلوی عفونت زده و آماس کرده ای که سرمای اولین روز آذر برایت به ارمغان آورده قورت بدهی. فکر کردن به بعضی واقعیت ها روح آدم را اینگونه می خراشد. حوادثی که تو می دانی سالهاست تمام شده اند اما پذیرفتنش ممکن نیست یا برایت گران تمام میشود.نوجوان که بودم بدین خیال که خیلی سخنورم و شهد و شکرِ حرفهایم از فرطِ دلنشینی ، زبان به دهان شنونده بند می آورد با لبخندی از سر رضایت به خود می بالیدم. حالا سالها از آن روزها گذشته و من فقط غرق در حجم بیشتری از اوهام، چنان که پوست لطیف کودکی در آب پیر می شود، روح و روان می چروکانم ، پیر می شوم و دلم پر می کشد برای روزی که بشود و بتوانم انسانی را قانع کنم برای مهربانی ، برای تعهد و وفا ، برای ماندن و برای انسان ماندن.اما شکسته ساقه ای چنین ، با چه رویی از  شکوفه دادن دم می زند؟ مگر که پیوندش بزنند ، اما پیوند ما که با غم است. ولله که این دهان گشادِ بد ترکیب با آن دندانهای برآمده ی بد قِلق که به گاهِ خندیدن به زشت ترین نحو ممکن با هم هماهنگ اند آن واقعیتی نیست که تصور می کنید.این قهقهه های سبُک چنان با دلِ از غصه سنگینِ میم الف | مجتبی افشاری...ادامه مطلب
ما را در سایت میم الف | مجتبی افشاری دنبال می کنید

برچسب : خراشو بالروسي,خراش قرنیه چشم,خراش, نویسنده : mimalefo بازدید : 51 تاريخ : يکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 11:15

سلام. قرار بود این هفته ای که گذشت عازم مشهد بشوم. برای اولین بار در طی سالیان عمر بیهوده ام. جور شده بود. طلسم انگار شکسته بود و منِ لااُبالی طلبیده شدم. اما یک شب مانده بود به سفر همه چیز ریخت به هم. انگار کن کوهی از آب یخ آوار شد روی سرم. چنان ویران بودم که نشستم و با فشار بغض و دست آخر قطره قطره ی اشک هایم این غزل شکوه آمیز را نوشتم. نمی دانید چه حالی بودم. فقط یک ساعت از نشرش گذشت که همه چیز جور شد. فقط یک ساعت. نذر کرده ام شعری دیگر در وصف رئوفی اش بنویسم. دعا کنید قابل باشد. فعلا این شکواییه را داشته باشید. با درود بر آستانش :دور از تو  بادا  کور ، چشمِ منچشمم از این نامحرمی روشن !!!بس رازها کز غیر پوشاندمبل باشی ام اسرار را مخزنحتی سلامم را نمی گویی -- پاسخ ، به یک ابرو تکان دادنیا کافی الخلق ، ای سراج اللهیا ضامن آهوی بی مأمندیگر چه می ماند مرا از عشقوقتی تو می پنداری ام دشمنگمراهم و هیچم نمی بینیگمراه می خواهی مرا حتماًکِی رانده ای از خود ضعیفان را؟کی بوده ای اینسان غریب افکن؟از من که سی سال است بی تابمرسمش نبود این بی خبر ماندنحق این نبود از من بپوشی رویحتی به قدر یک سر سوزن میم الف | مجتبی افشاری...ادامه مطلب
ما را در سایت میم الف | مجتبی افشاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimalefo بازدید : 62 تاريخ : يکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 11:15

اگر همین حالا ممکن می شد که زمین دهن باز کند با سر به ولعی غریب درونش می جستم چنان که فرود آمدن مرغ ماهیخوار در آب.نه ، قرار بود قصه جور دیگری باشد. این روال ، حق من نیست. کلی می گویم: خانواده ای که قدرت لازم را برای سر و سامان دادن به اوضاع زندگی و آینده فرزندان نداشته باشد نه تنها نعمت نیست ، بلکه یک سد بزرگ عاطفی است که تک تک اعضای آن چوبند لای چرخ هم و لاغیر ...یک نفر آدم تکلیفش با خودش معلوم است. یا می افتد یک گوشه می میرد و یا به خودش می آید و خودش را می کشد بالا، یا دزد می شود یا خَیر، یا قاتل می شود یا منجی. هدف خواهد داشت ، عقیده خواهد داشت ، عمل خواهد کرد.یا به پای دلِ سوخته اش آنقدر گوشه ی یک خرابه می نشیند تا بمیرد .حالا یا از سرما یا از کثافت یا از مصرف مواد.یا اینکه به مراتبی می رسد و اوجی می گیرد و سپس به گورش می سپرند.اما...اما هیچگاه هویج نخواهد بود.بد است آدم هویج باشد. همینطور بی مصرف و بعد همانطوری که هست بپلاسد و از بین برود.تو یک درصد فکر کن که من هویج از دنیا بروم. میم الف | مجتبی افشاری...ادامه مطلب
ما را در سایت میم الف | مجتبی افشاری دنبال می کنید

برچسب : هویج,هویج پلو,هویج پلو شیرازی, نویسنده : mimalefo بازدید : 52 تاريخ : يکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 11:15

پیدا ، گم ، هر آنچه که هستی گو آیمت به کجا از پی؟ای بدوِ بودنت آغازم پس کی شروع کنم ، پس کی؟ ما نقطه های ز هم دوریم از دیده رفته ، ز دل پنهانتا این خط از نو بگیرد شکل من می دوم تو ولی لِی لِی... سوهان داغ لبانت چند؟ بر چشم الکلی ات سوگندنذر حرم به حرم دارم از قُم ، قدم به قدم تا رِی از من بریدی و زین رو من از عالمی همه ببریدمچون یابی همچو منی را که کرده ست بی تو جهان را قِی؟ سیرم ز این همه محجوبی بانگی بر آر و خرابم کنلب تر کن ای دهنت ساغر لب تر کن ای کلماتت مِی شب در وخامت تنهایی "باریـــد از در و دیوار، عشق"گفتم که حال شما ای عشق؟ آهی کشید و بگفتا : هِی !!! #مجتبی_افشاری بسیار این غزلم را دوست می دارم میم الف | مجتبی افشاری...ادامه مطلب
ما را در سایت میم الف | مجتبی افشاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimalefo بازدید : 63 تاريخ : يکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 11:15